کتاب حاضر چکیدهی خاطرات تلخ و دردناک زنی است که پس از سالها زندگی مرفه و خوشبخت ناگهان پس از برقراری حکومت اسلامی در ایران از اوج عزت به حضیض ناتوانی مالی سقوط کرده، همسر خود را که صراحتاً فقط بهعلت عدم تبعیت از ارتدادات پهلوی اعدام نمودند از دست داده. خود مدتی در زندان سختی اسیر و زندانی بوده. فرزندانش را به نقاط مختلف دنیا پخش شده اند. خانهاش نیست و حتی خانه مسکونیش مصادره گردیده. ولی نویسنده با وجود این همه سیهروزی سالها علیه ظلم و بیدادگری جنگیده و در راه احقاق حق خود و فرزندانش لحظهای آرام نگرفته که چه بسا در پایان عمر خود باز مجبور به جلای وطن و زندگی در غربت شود. ولی مبارزه را در خارج همچنین چهار سال دیگر ادامه داد و اکنون نیز مصمم است تا جان در بدن دارد در تلاش برای رساندن پیام بیعدالتی، بگوید، گوش جهانیان دست بر ندارد. باشد که راه شجاعانه او نمونهای برای هزاران مظلوم دیگر شود.

دکتر علیرضا ظفری

This book is a summary of the bitter and painful memories of a woman who, after years of comfort and happiness, suddenly fell from the height of honour into financial hardship following the establishment of the Islamic government in Iran. Her husband was executed solely because he refused to conform to the new regime’s dictates. She herself was imprisoned and endured severe hardship. Her children were scattered across various parts of the world, her home was confiscated, and even her residence was taken away from her.

Despite all this misfortune, the author fought for years against injustice and oppression, never ceasing in her efforts to reclaim her and her children’s rights. Even towards the end of her life, she was forced into exile and to live in a foreign land. Yet she continued her struggle abroad for another four years and remains determined, for as long as she lives, to raise her voice against injustice and ensure that the world hears her story — hoping that her brave path will serve as an example for thousands of other oppressed souls.

Dr. Alireza Zafari